داستانهای واقعی از قانون جذب
پراناتی موهانتی از هند
در آگوست 2009 کارم را از دست دادم .
خیلی ناگهانی اتفاق افتاده بود و من در مورد خودم و موقعیتم بسیار نگران بودم . در همان زمان یکی از دوستانم به من تلفن کرد و و به من گفت کتاب راز را بخرم . بلافاصله به کتابفروشی رفتم و کتاب را خریدم .شروع به باور کردن چیزها کردم . شروع به نوشتن یادداشتهایی کردم که دوست داشتم در زندگی ام اتفاق بی افتند .
اوایل گیج بودم که چگونه جملاتم را بنویسم . بعضی از جمله ها را به زمان آینده نوشتم . سپس شروع به نوشتن جمله ها به زمان حال کردم .
چیزهایی که می خواستم طبق انتظارم پیش نیامدند . اما من هیچ وقت امیدم را از دست ندادم .
16 فوریه تولدم بود . پس تصمیم گرفتم بهترین چیز ممکن را به خودم هدیه بدهم . می خواستم شغل ایده آلم را جذب کنم . به حقوق شغل آینده ام و رئیسم فکر کردم . همه چیز را روی کاغذ نوشتم . هر روز همانها را می نوشتم .سپس در یک مصاحبه ء شغلی شرکت کردم . آن روز بر اساس نشانهء ماه ، روز تولدم بود . به درگاه خدا دعا کردم و سپس برای مصاحبه رفتم .
در آنجا از من انواع سوالات را پرسیدند ، و از من خواستند تمام مدارکم را برایشان بفرستم . کمی نگران بودم اما تمام جزئیات را برایشان فرستادم .در صبح روز 16 فوریه از خواب بیدار شدم و روی یک برگه نوشتم " به خاطر پیشنهاد شغل متشکرم " باور کرده بودم که پیشنهاد از طرف آنها به سمت من می آید . در ساعت 12 ظهر ، صندوق پستی ام را چک کردم و در نهایت شگفتی نامه ای از طرف آنها داشتم . بلافاصله از خدا ، کائنات و راندا و تیم راز برای این هدیه ء شگفت انگیز تشکر کردم . واقعاً از تمام شما متشکرم . حالا همه چیز را باور دارم . همه چیز دارد بر اساس خواسته های من اتفاق می افتد . هر چیز خوبی را در زندگی به خودم جذب می کنم . یک زندگی خوب ، سالم و پر از آرامش را برای خودم و همهء مردم دنیا می خواهم .
برچسب ها: قانون جذب ,
[ بازدید : 411 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]
در آگوست 2009 کارم را از دست دادم .
خیلی ناگهانی اتفاق افتاده بود و من در مورد خودم و موقعیتم بسیار نگران بودم . در همان زمان یکی از دوستانم به من تلفن کرد و و به من گفت کتاب راز را بخرم . بلافاصله به کتابفروشی رفتم و کتاب را خریدم .شروع به باور کردن چیزها کردم . شروع به نوشتن یادداشتهایی کردم که دوست داشتم در زندگی ام اتفاق بی افتند .
اوایل گیج بودم که چگونه جملاتم را بنویسم . بعضی از جمله ها را به زمان آینده نوشتم . سپس شروع به نوشتن جمله ها به زمان حال کردم .
چیزهایی که می خواستم طبق انتظارم پیش نیامدند . اما من هیچ وقت امیدم را از دست ندادم .
16 فوریه تولدم بود . پس تصمیم گرفتم بهترین چیز ممکن را به خودم هدیه بدهم . می خواستم شغل ایده آلم را جذب کنم . به حقوق شغل آینده ام و رئیسم فکر کردم . همه چیز را روی کاغذ نوشتم . هر روز همانها را می نوشتم .سپس در یک مصاحبه ء شغلی شرکت کردم . آن روز بر اساس نشانهء ماه ، روز تولدم بود . به درگاه خدا دعا کردم و سپس برای مصاحبه رفتم .
در آنجا از من انواع سوالات را پرسیدند ، و از من خواستند تمام مدارکم را برایشان بفرستم . کمی نگران بودم اما تمام جزئیات را برایشان فرستادم .در صبح روز 16 فوریه از خواب بیدار شدم و روی یک برگه نوشتم " به خاطر پیشنهاد شغل متشکرم " باور کرده بودم که پیشنهاد از طرف آنها به سمت من می آید . در ساعت 12 ظهر ، صندوق پستی ام را چک کردم و در نهایت شگفتی نامه ای از طرف آنها داشتم . بلافاصله از خدا ، کائنات و راندا و تیم راز برای این هدیه ء شگفت انگیز تشکر کردم . واقعاً از تمام شما متشکرم . حالا همه چیز را باور دارم . همه چیز دارد بر اساس خواسته های من اتفاق می افتد . هر چیز خوبی را در زندگی به خودم جذب می کنم . یک زندگی خوب ، سالم و پر از آرامش را برای خودم و همهء مردم دنیا می خواهم .
برچسب ها: قانون جذب ,
[ بازدید : 411 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]
[ پنجشنبه 14 بهمن 1395 ] [ 14:37 ] [ ادمین ]
[ ]